برای مرور دوباره خاطرات پرواز سربداران ولایت عشق و برای تجدید عهد و میثاق دوباره با شهیدان همیشه جاوید یادواره شهیدان حبیب الله و یدالله دوستدار روستای سوربن در بخش گهرباران شهرستان میاندرود دیروز جمعه در مورخ 93/12/8 با سخنران سردار سرتیپ حاج کمیل کهنسال مشاور فرمانده سپاه پاسداران و از یادگاران هشت سال دفاع مقدس و همچنین با نوای حاج محمد رضا متولی طاهر وبا حضورمسولین و خانواده معظم شهدا و اقشار مردم در مسجد صاحب الزمان روستای سوربن برگزار شد.
وصیتم عمل به آیات قرآن ، نهج البلاغه و سخنان امامان است . پدر و مادر مهربان این وصیت نامه من پس از شهادت است قبل از اینکه این سعادت نصیبم شود من شروع کرده ام و امیدوارم با یک پیروزی یا جزیی برای خدا و اسلام و قرآن جان بی ارزشم را به آفریننده خود تسلیم کنم ، امیدوارم بتوانم . از شما میخواهم پس از شهادتم هیچ گونه گریه زاری نگنید بلکه خوشحال باشید زیرا من پیروز شدم و به آرزوی خود رسیدم و امیدوارم برادران و دوستان من بعد از من بتوانند با پاسداری مرز و بوم این کشور اسلامی را از دست دشمنان کافر وپلید پاک گردانند . مادر جان هر موقع یاد من افتادی و خواستی گریه کنی و یا اینکه بر سر قبرم بیایی آن لحظه به فکر کربلای حسین (ع) باش که در آن زمان با کافران و ستمگران برای پا برجا ماندن اسلام آزادی تمام مسلمانان از زیر سلطه یزید جنایتکار و جانی چگونه خود و فرزندان عزیزشان را دو دستی تقدیم حق تعالی نمود . مادرم مگر علی اکبر و قاسم و سرباز شش ماهه اش در عاشورا در کربلای امام حسین شهید نشدند و مگر حضرت عباس دو دستش را از تن جدا نکردند پس مگر من که از این بزرگواران بیشتر نیستم بلکه یک بنده گنهکارم و از شما ملت شهید پرور ایران میخواهم که پشت امام را خالی نکنید .
الناس قیام اذا ماتو انبتهوا : مردم در این دنیا به خواب غفلت فرو رفته اند ولی بعد از مرگشان بیدار و آگاه میشوند.
درود بر رهبر کبیر انقلاب اسلامی
روحش شاد و راهش پر رهرو باد
با تشکر از بسیجی ارجمند حاج محسن دوستدار
خصوصیات اخلاقی او در خانواده خوب و سرمشق دیگر برادران بود . همیشه لبخند بر لبانش جاری بود و هیچ گاه از حرف پدر و مادر سرپیچی نمیکرد و سعی میکرد اداب و احکام اسلامی را در همه شئون زندگی اش جای دهد . جوانی بود دور از همه خواسته ها و غرورهای نفسانی و در برخورد با مردم و دوستان متین و ساده بود .
سرانجام با توجه به اینکه خود را مدیون انقلاب و مملکت را درگیر جنگ با مزدوران بعثی عراق دید تصمیم بر این گرفت که در اواسط سال تحصیلی اش به نبرد با صدامیان به جبهه برود و با تلاش و اصرار فراوان به خواست عقیدتی خود عمل نمود . و در دی ماه سال 60 راهی دوره آموزشی در شهر چالوس و به جبهه اهواز اعزام شد و چند روز در اهواز متوقف و سپس به بستان از آنجا به جبهه رقابیه منتقل گشته و در حمله فتح المبین در نبرد سنگین به درجه رفیع شهادت نائل آمد .